1. دندان های پیشین فک پایین
دو دندان میانی در فک پایین، نخستین دندان هایی هستند که در می آیند. این دندان ها اصولا بین 6 تا 10 ماهگی جوانه می زنند. وقتی این دندان ها در می آیند، چهره کودکان بسیار دیدنی و دوست داشتنی است. وقتی می خندند دو دندان کوچک در میان دهان خالی آنها هیجان خاصی به بیننده می دهد و لبخند را بر لب های آنها می آورد.
دو دندان میانی در فک پایین، نخستین دندان هایی هستند که در می آیند
2. دندان های پیشین فک بالا
دو دندان میانی در فک بالا، پس از دندان های پیشین پایین رشد می کنند. این دندان ها اصولا بین 8 تا 12 ماهگی جوانه می زنند.
دو دندان میانی در فک بالا، پس از دندان های پیشین پایین رشد می کنند.
3. دندان های کناری بالا
در ماه های 9 تا 13 باید منتظر دندان های کناری بالا باشید که در کنار دندان های جلو در می آیند.
در ماه های 9 تا 13 باید منتظر دندان های کناری بالا باشید
4. دندان های کناری پایین
دندان های کناری پایین در سمت چپ و راست دندان های پیشین پایین قرار دارند. این دندان ها بین ماه های 10 تا 16 ماهگی رشد می کنند. این دندان ها لبخند کودک دلبند شما را بسیار زیباتر می کنند.
دندان های کناری پایین، بین ماه های 10 تا 16 ماهگی رشد می کنند
5. دندان های آسیای بالایی
نخستین دندان آسیای کودکان بین ماه های 13 تا 19 رشد می کنند. این دندان در عقب فک رشد می کنند و تا زمانی که جفت آنها در فک پایین رشد نکنند، عملا هیچ کاربرد و استفاده ای
ندارند.
نخستین دندان آسیای کودکان بین ماه های 13 تا 19 رشد می کنند
6. دندان های آسیای پایین
این دندان ها در عقب فک پایین رشد می کنند. زمان ظهور آنها عموما بین ماه های 14 تا 18 است. در این سن کودک می تواند بیسکوئیت های خود را به راحتی میل کند.
دندان های آسیای پایین، ر عقب فک پایین رشد می کنند
7. دندان های نیش بالایی
دندان های نیش بالایی زودتر از فک پایین شکل می گیرند. عموما باید در سن 16 تا 22 ماهگی منتظر این دندان ها باشید.
دندان های نیش بالایی زودتر از فک پایین شکل می گیرند
8. دندان های نیش پایینی
این دندان ها پس از رشد دندان های نیش بالا و در حدود ماه های 17 تا 23 شکل می گیرند. با این دندان ها، لبخند کودک کامل می شود و جای هیچ دندانی در لبخند او خالی نیست.
این دندان ها پس از رشد دندان های نیش بالا و در حدود ماه های 17 تا 23 شکل می گیرند
9. دندان های آسیای ثانویه در فک پایین
دندان های آسیای ثانویه در فک پایین در سن 23 تا 31 ماهگی رشد می کنند. رشد این دندان ها درد چندانی برای کودک در پی ندارد. شاید چون پی بازیگوشی و تفریح هستند این درد را حس نمی کنند.
دندان های آسیای ثانویه در فک پایین در سن 23 تا 31 ماهگی رشد می کنند
10. دندان های آسیای ثانویه در فک بالا
دندان های آسیای ثانویه در فک بالا در سن 25 تا 33 ماهگی رشد می کنند. در سن سه سالگی همه کودکان تقریبا همه 20 دندان کودکانه خود را دارند.
دندان های آسیای ثانویه در فک بالا در سن 25 تا 33 ماهگی رشد می کنند
افراد ثروتمند، موفق و خودساخته همیشه شاد و خوشبخت نیستند اما همیشه سوژهی قضاوت دیگران هستند.
قضاوت افرادی که درآمدشان بیش از ۹۹ درصد جمعیت است، حتی با در نظر گرفتن درآمد خالص آنها کار سادهای است. مردم همیشه تصور میکنند این افراد هیچ مشکلی ندارند یا قبلا تمام مشکلات خود را حل کردهاند؛ اما در حقیقت اینطور نیست.
این مسئله بهویژه زمانی حقیقت دارد که بحث در مورد ثروتمندان خودساخته مطرح میشود. در رابطه با سرمایهگذارها و کارآفرینان بسیار موفق میتوان از یک زاویهی دیگر این به این سؤالها پاسخ داد: پول چیست و داشتن آن به چه معنی است و چگونه میتواند بر زندگی افرادی که پول زیادی دارند تأثیر بگذارد.
در ادامه به هشت درس که میتوان از افراد بسیار ثروتمند گرفت اشاره خواهد شد. البته افرادی که وارثین ثروت هستند در این فهرست نیستند، اگرچه اغلب اوقات در نظر گرفته میشوند.
قطعا پول بعضی مشکلات و شرایط سخت را آسان میکند اما خوشبختی افراد را از حد مشخصی بالاتر نمیبرد. دادهها نشان میدهند خوشبختی افراد با حقوق سالانهی بالاتر از ۱۰۵ هزار دلار از حد مشخصی فراتر نمیرود.
افراد غیر خوشبخت و تیرهروزی هم هستند که دهها یا صدها میلیون دلار درآمد دارند. رفتارهای مسموم، خودشیفتگی و حس فقدان باعث میشود صرف زمان یا ارتباط با آنها دشوار شود. در اغلب موارد، این افراد بیشتر از آنکه قدردان دارایی خود باشند یا پول خود را در راه خیر خرج کنند، به توسعه و حفظ ثروت خود میپردازند.
البته به این معنی نیست که تمام افراد ثروتمند اینگونه هستند. بحث سر افرادی است که با وجود ثروت و دارایی زیاد، احساس بدبختی میکنند.
اغلب افراد ثروتمند و خودساخته هزینهی زیادی برای موفقیت خود پرداخت کردهاند. صرفنظر از این که تا چه اندازه خود و خانوادهی خود را در معرض خطر مالی قرار دادهاند یا زمان زیادی را صرف تمرکز بر کسبوکار کردهاند، بسیاری از آنها فداکاریهایی داشتهاند که کسی قادر به انجام آن نیست. اغلب این فداکاریها به پشیمانیهای بزرگ تبدیل میشوند.
اغلب اوقات یک سؤال در مورد فداکاری آنها مطرح میشود: به چه قیمتی؟ پاسخ به این سؤال قطعا قانعکننده خواهد بود.
شاید اگر در مورد زندگی آنها بپرسید، فقط حسرت و افسوس بشنوید. به گفتهی یکی از این افراد ثروتمند هیچ پول نمیتواند کودک من را به سهسالگی بازگرداند. همچنین پشیمانیهایی را در مورد از بین بردن روابط با خانواده و دوستان، آسیب زدن به سلامت در طولانیمدت یا از دست دادن لحظههای تفریح در دههی بیستسالگی میشنویم.
مانند هر سطح طبقاتی و اقتصادی دیگر، ثروتمندان هم به دو دستهی خوشبخت و شوربخت تقسیم میشوند. اگر با هر دو گروه وقت بگذرانید، به این نتیجه میرسید که پول ذاتا عنصر خنثایی است و این ما هستیم پول را معیار موفقیت یا محصول برآورده ساختن هدف و علایق خود میدانیم و به آن معنا میبخشیم. ما انتخاب میکنیم که پول از ما در مقایسه با افراد دیگر، فردی خوشبخت و سخاوتمند بسازد. ما تصمیم میگیرم که پول ابزار باشد یا کالا یا حتی منبعی برای ارزشگذاری به خود.
هیچ مقدار پولی نمیتواند ما را از انسان بودن منع کند. افراد ثروتمند آسیب میبینند. آنها صداهایی در مغز خود میشنوند که به آنها میگوید بهاندازهی کافی خوب نیستند. کودکان آنها مریض میشوند. توسط دیگران طرد میشوند. سرنوشت آنها مثل افراد فقیر میشود. در این مقایسهی عذابآور همیشه شخص بهتر، ثروتمندتر، شوختر و حتی کاملتری وجود دارد. آنها رنج میبرند، احساس ناراحتی میکنند و کنترل امور از دستشان خارج میشود.
بااینکه درک ارزش بدون نیاز به اعتبار زیاد، ایدهآل است، اما پول اغلب سادهترین و واضحترین ابزار برای مقایسهی خود با دیگران است.
بخش غمانگیز ماجرا این است که وقتی افراد به موفقیت مالی زیادی که آرزوی آن را داشتند دست پیدا میکنند، اغلب به این نتیجه میرسند که پول زیاد هم آنها را خوشحال نمیکند و دچار افسردگی و حس از خودگسستگی میشوند. نیاز ما به اعتبار تنها زمانی برآورده میشود که به یک تعریف صحیح از موفقیت برسیم که به معیارهای خارجی وابسته نباشد. اغلب اوقات ثروتمند به معنی ارزشمند نیست.
بسیاری از افراد بسیار ثروتمند میگویند دلتنگ لحظات سخت و زمانی هستند که تازه کار خود را شروع کرده بودند. اگر از آنها بخواهید سالهای اولیهی کسبوکار یا شغل خود را به یاد بیاورند، اغلب لبخند میزنند و نسبت به زمانی که بیپول بودند و هفتهای صد ساعت کار میکردند علاقهی خاصی دارند.
برای مثال یک شخص میلیونر، دلتنگ روزهایی بود که همسرش روی یک تشک کف زمین آپارتمان میخوابید و او از سادگی آن دورهی زندگیاش لذت میبرد. گاهی اوقات یادآوری دوران سخت برای لذت بردن از ادامهی مسیر خوب و مفید است.
در فهرست میلیاردهای خودساختهی آمریکایی، هر سیزده نفر آنها سفیدپوست هستند. اگرچه وقتی آمار کل میلیونرهای آمریکایی را در نظر بگیرید این درصد کاهش مییابد اما این نسبتها در جمعیتهای مختلف یکسان نیستند. به گفتهی واشنگتنپست، ۱۵.۲ درصد از خانوادههای سفیدپوست میلیونر هستند درحالیکه تنها ۱.۹ درصد از خانوادههای سیاهپوست ثروتمند هستند.
بااینحال اگر از مردان سفیدپوست در مورد موفقیت بپرسید اغلب اوقات کلماتی مثل سختکوشی، فداکاری، بصیرت و ریسکرا میشنوید. در طول سفر موفقیت، آنها بهندرت بر حس برتری خود به دیگران تأکید میکنند. البته این بههیچعنوان به معنی دستکم گرفتن ارزش و تأثیر کار، فداکاری، بصیرت و ریسک نیست. موفقیت مستلزم سختکوشی، فداکاری و ساعتهای کاری زیاد است؛ اما بسیاری از امتیازها میتوانند فرصتهای بیشتری را در اختیار انسان قرار بدهند.
تأکید بر امتیازها و برتری ارزش موفقیت انسان را از بین نمیبرد، بلکه فرصتی برای ترویج حس همدلی، باز کردن بحثهای دشواری که در کسبوکار و جامعه با آنها روبهرو میشویم و همچنین کمک به دیگران است.
موفقیت و ثروت نعمتهای زیبایی هستند. نباید آنها را بد بدانیم یا دیگران را به خاطر تلاش برای رسیدن به این هدف قضاوت کنیم. باید در جستوجوی تجربهی زندگی دلخواه از یکدیگر حمایت کنیم.
بااینحال، در راه رسیدن به امیال خود، سعی کنید از دیدگاه افرادی که این مسیر را طی کردهاند هم به ثروت و پول نگاه کنید. همهچیز آنطور که به نظر میرسد نیست و دیدگاه آنها در حفظ یک دیدگاه سالم و دلیل دستیابی به ثروت و موفقیت به شما کمک خواهد کرد. این دیدگاهها نشان میدهند احساس ارزش باید سرچشمهی درونی داشته باشد نه بیرونی.
اگر قصد دارید تحول بزرگی در زندگی شخصی و کاری خود ایجاد کنید بهتر است قوانین جک کنفلید را در زندگی روزمرهی خود اعمال کنید.
جک کنفلید (Jack Canfield) نویسندهی مجموعه کتابهای پرطرفدار «سوپ جوجه برای روح» است و توانسته بیش از ۱۲۰ میلیون نسخه از کتابهای خود را در سراسر جهان به فروش برساند. کنفیلد همچنین چند کتاب در زمینهی پیشرفت شخصی و موفقیت نوشته است و سخنرانیهایی را در سراسر جهان برای صاحبان کسبوکار و کارآفرینان با موضوع چگونگی بهبود عملکرد برگزار میکند. او اطلاعات زیادی در زمینهی موفقیت دارد و معتقد است این نکتهها برای همه مفید خواهد بود. یکی از بهترین ویژگیهای کنفیلد این است که لحن بیان ساده و مختصری دارد و نکاتی که میگوید به راحتی قابل اجرا هستند. در ادامهی این مقالهی زومیت به بررسی بیشتر ۱۰ قانون او برای رسیدن سریع به موفقیت میپردازیم.
برای اتفاقاتی که در زندگیتان رخ میدهد دنبال مقصر نباشید و سعی نکنید انگشت اتهام به سوی شخص دیگری بگیرید. شما مسئول تمامی اتفاقات زندگی خود هستید. مسئولیتپذیری کامل زندگی باعث تغییرات مثبت میشود. پس این موضوع را بپذیرید و به جای متهم کردن دیگران برای رفع مشکلات قدم بردارید.
یک قانون قدیمی وجود دارد که میگوید برای ماهر شدن در هر زمینهای به ۱۰ هزار ساعت تمرین احتیاج است. اما امروزه میتوانید با پیدا کردن یک مربی این مدت زمان را به حداقل کاهش دهید. با یادگرفتن از افراد باتجربه در زمان صرفهجویی کنید و روند پیشرفت شغلی خود را سرعت ببخشید.
هرگز زمان خود را با فکر کردن به اینکه حقوق کافی دریافت نمیکنید هدر ندهید. در عوض به این فکر کنید که انجام چه کاری میتواند میزان حقوق دریافتیتان را افزایش دهد. سعی کنید تا زمانی که ارزشمند هستید مهارتهای خود را افزایش دهید و مطمئن باشید درآمدتان در آینده بیشتر از چیزی که فکرش را میکنید خواهد شد.
هر فردی در انجام دادن یک کار خاص بهتر از دیگران است. سعی کنید نقاط قوت خود را پیدا کنید و مدت زمان بیشتری را به کسب مهارت در آن زمینه اختصاص دهید. مطمئن باشید بعد از گذشت مدت زمان کمی در انجام آن کار به مهارت خواهید رسید.
مغز ما و درکی که از جهان داریم به شدت متأثر از آن چیزی است که به خودمان میگوییم. بهعنوان مثال زمانی که دائما با خودتان میگوید: «در شهر ما هیچ شغل خوبی پیدا نمیشود» فرصتهای بسیار زیادی را از دست خواهید داد حتی اگر این فرصتها درست جلوی چشمتان قرار گرفته باشند. کلمات دارای قدرت هستند بنابراین از عبارات مثبت استفاده کنید تا چشماندازهای جدیدی به رویتان باز شود.
درست است که انجام این کار بسیار ساده است اما فراموش نکنید که برای رسیدن به موفقیت باید هم از نظر فیزیکی و هم از نظر ذهنی از خودتان مراقبت کنید. این تنها راه رسیدن به اوج کارایی و بهرهوری است.
طرز تفکری که تا به حال داشتهاید شما را به این نقطه رسانده است. بنابراین اگر میخواهید جایگاه خود را تغییر دهید، باید الگوی فکری خود را عوض کنید. بهعنوان مثال به جای اینکه به این فکر کنید چرا برای انجام کاری شایستگی ندارید، به این فکر کنید که چگونه میتوانید مهارتهای لازم برای انجام کار مورد نظر را کسب کنید.
آیا میخواهید پیشرفت و تغییر را با چشمان خود مشاهده کنید؟ پس بهتر است یک تصمیم قاطع در جهت رسیدن به اهداف خود بگیرید و به آنها پایبند باشید. رسیدن به اهداف زمانی میسر میشود که صد درصد برای رسیدن به آنها مصمم باشید. انسانهایی که دچار شک و تردید هستند زمانی که میخواهند وارد آب شوند، ابتدا نوک انگشت خود را وارد آب میکنند. اما افرادی که مصمم باشند نفس خود را حبس کرده و یک دفعه در آب شیرجه میزنند.
مطمئن باشید هیچ شخصی رویای شما را محقق نخواهد کرد. استخدام شدن در شغل مورد نظر، راهاندازی یک کسبوکار جدید یا حتی رفع مشکلات شما در روابط اجتماعی نمونههایی از مسائل مهمی هستند که خودتان باید برای رفع آنها اقدام کنید. ترس را کنار بگذارید و رویاهای خود را دنبال کنید.
زمانی که به ناشناختهها قدم میگذارید، مسیر پیش رو هرگز روشن و واضح نخواهد بود. اما در هر صورت باید به راه خود ادامه دهید و مطمئن باشید که در مسیر درست قرار خواهید گرفت. زمانی که قدم در راه رسیدن به رویاها برمیدارید نمیدانید در طول مسیر با چه چیزهایی مواجه خواهید شد. همهی ما لایق رسیدن به بهترینها هستیم پس باید برای رسیدن به آن تلاش کنیم.
اغلب مردم در شرایط فعلی خود گرفتار میشوند و با داشتن رفتار نامناسب و افکار منفی نمیتوانند از موقعیت فعلی خود خارج شوند. برای رهایی از این وضع نگاه واقعبینانهای به زندگی خود داشته باشید. سپس مسیر درست را انتخاب کنید و برای تمام دستاوردهایی که در طول مسیر داشتهاید جشن بگیرید. سخت کار کنید و با ارادهی خود شرایطی که شما را عقب میکشند، تغییر دهید.
تصمیم قاطعانه، ادامه دادن مسیر و تلقین ذهنی سه مشخصهی اصلی و لازمی هستند که هر فردی برای رسیدن به رویاهای خود باید به آنها پایبند باشد.
انسانهایی که در دنیای پر سرعت امروزی زندگی میکنند به این واقعیت رسیدهاند که بدون تلاش به هیچ موفقیتی دست پیدا نخواهند کرد. موفقیت تنها برای کسانی است که هزینهی آن را با تلاشهای بیوقفهی خود پرداخت میکنند. هیچیک از افراد موفق یک شبه به جایگاه فعلی خود دست پیدا نکردهاند. بلکه با هر بار شکست مصممتر از قبل هدف خود را دنبال کردهاند. در ادامهی این مقالهی زومیت به بررسی سه راه اصلی برای رسیدن به موفقیت میپردازیم و روش تقویت آنها را توضیح میدهیم.
ناپلئون هیل (Napoleon Hill) در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید با ۵۰۰ فرد موفق مصاحبه کرده و به یک نتیجهگیری کلی دست پیدا کرده است. اینکه افراد موفق در تصمیمگیری سریع هستند و در تغییر آن آهسته عمل میکنند. به نظر او راز موفقیت بشر در طول تاریخ در گرفتن تصمیمهای قاطع، مصمم بودن در آنها و نادیده گرفتن تمام اتفاقات ناگوار خلاصه میشود.
بهعنوان مثال اپرا وینفری (Oprah Winfrey) که امروزه بهعنوان یکی از زنان ثروتمند شناخته میشود روزهای بسیار سختی داشت و بارها از شغل خود در تلویزیون اخراج شده بود. اما اجازه نداد این شکستها تأثیری روی زندگی او داشته باشند. او تصمیم قاطعانه گرفته بود تا فعالیت خود را در صنعت رسانه ادامه دهد. اپرا در طی چند سال مهارتهای خود را تقویت کرد تا این که نهایاتا پیشنهاد ساخت برنامهی تلویزیونی خودش به او داده شد. شوی معروف The Oprah Winfrey Show در ۲۵ فصل ساخته شد و امروزه بهعنوان یکی از پرطرفدارترین شوهای آمریکایی در تاریخ شناخته میشود. اپرا وینفری میگوید: «مهم نیست چه کسی هستید یا در کجای دنیا زندگی میکنید، توانایی پیروزی همیشه از خودتان آغاز میشود.» اگر اپرا در آن زمان به حرف تهیهکنندگانی که میگفتند او برای دنیای تلویزیون ساخته نشده گوش میداد و رویاهای خود را کنار میگذاشت، دنیا یکی از بهترین انسانهای خیرخواه خود را از دست میداد.
این شما هستید که تعیین میکنید حرفهای اطرافیانتان به بقا یا از هم پاشیدن اهدافتان ختم شود. بنابراین در مورد اولویتبندی نظرات دیگران بسیار با دقت عمل کنید. همیشه اولویت اول را به صدای درونی خود بدهید زیرا تنها شما هستید که میتوانید رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کنید.
دومین نکته این است که در انتخاب اطرافیان خود دقت کنید. دانش افرادی که با شما در ارتباط هستند تأثیر زیادی روی تواناییها و افزایش قدرت تأثیرگذاریتان دارد و این دو مورد نقش پررنگی در موفقیت افراد بازی میکنند.
همیشه افرادی هستند که سعی میکنند نگرش و نظر منفی خود را وارد ذهن دیگران کنند و باید نادیده گرفته شوند. کسانی که همواره به نظر دیگران گوش میدهند هیچ اختیاری روی تصمیمهای خود ندارند. برای چیزی که میخواهید تصمیم بگیرید و آن را به واقعیت تبدیل کنید.
همانطور که انصراف دادن راه قطعی شکست است، ادامه دادن نیز یکی از مطمئنترین راههای رسیدن به موفقیت است. برندهها همیشه به دنبال دلیلی برای پیشرفت هستند و برای موفقیت در هر کاری تلاش میکنند. نیروی دریایی آمریکا یک عبارت معرف دارد: «هر بار زمین بخورم دوباره برمیخیزم. من از تمام قدرت خود برای محافظت از همتیمیها و تکمیل مأموریت استفاده میکنم. من هیچ موقع دست از مبارزه برنخواهم داشت.» افرادی که به مأموریت خود پایبند هستند در میدان مبارزه تحت هیچ شرایطی دست از تلاش برنمیدارند.
خواستن، نقطهی آغاز تمام دستاوردها است و پایداری عمل توسط شدتِ خواستن تعریف میشود. تمام شکستهایی که در راه رسیدن به هدف رخ میدهند باید در شعلههای میل و آرزوی رسیدن به هدف اصلی نابود شوند. ناگفته نماند سلامت جسمی و روانی نیز باید جدی گرفته شوند. بهعنوان مثال اگر در پایان هر روز احساس پیروزی نمیکنید شاید به غذای سالمتر، خواب بهتر و ورزش بیشتر احتیاج دارید. از زمان خود نهایت استفاده را ببرید، از مسائلی که باعث حواس پرتی میشوند دوری کنید و با دوستانی که انرژی مثبت دارند بیشتر در ارتباط باشید.
سارا بلیکلی (Sara Blakely)، بنیانگذار شرکت Spanx فعال در زمینهی لباسهای تناسب اندام برای پیدا کردن کارخانهی مناسب برای تولید طرحهایش مجبور شد به کارولینای شمالی سفر کنید. او در آن زمان تنها ۲۹ سال داشت و باید با کارخانهداران باتجربه برای تولید لباسهایش صحبت میکرد و ایدهی خود را به آنها توضیح میداد. هیچکس مایل به همکاری با او نبود و همه ایدهاش را نادیده میگرفتند اما این باعث نشد از کارش منصرف شود. او روی نظر خود پافشاری کرد و آخر هفتهها هر تعداد تولیدکننده که میتوانست را ملاقات میکرد. در نهایت مأموریت او شکست خورد و به خانه بازگشت تا با یک طرح دیگر رویای خود را به واقعیت تبدیل کند. دو هفته بعد یکی از کارخانهداران با او تماس گرفت و گفت زمانی که طرح او را به سه دخترش نشان داده حسابی از ایدهی او استقبال کردهاند. ایدهای که از طرف صاحبش پیگیری شده بود نتیجه داد و بلیکلی را تبدیل را به جوانترین میلیاردر خودساختهی دنیا کرد.
به یاد داشته باشید افکار منفی، مغزی که با افکار مثبت پر نشده باشد را تصاحب میکند. افراد موفق در هر صنعتی این واقعیت را میدانند و بهترین فرصت برای رسیدن به موفقیت را برای خود ایجاد میکنند. حتی اگر شکستهای موقت به برنامهریزی مجدد احتیاج داشته باشند، این افراد هرگز تسلیم نمیشوند. درنتیجه شکستهای موقت را به پیروزیهای بلندمدت تبدیل میکنند.
زمانی که قدرت ذهن را درک کنید، قدرت بینهایت را تجربه خواهید کرد. با استفاده از قدرت ذهن نه تنها میتوان قوانین بازی را به نفع خود تغییر داد بلکه میتوان زمان حال، آینده و گذشته را نیز کنترل کرد. از آنجایی که ذهن ناخودآگاه از بیعلاقگی و بیتفاوتی الهام نمیگیرد درنتیجه معتقد است هر موفقیتی که در زندگی میخواهیم کسب کنیم باید از طریق احساسات و باورها به ناخودآگاه مغز منتقل شود. بینش خودکار، واسطهی بین ذهن هشیار و نیمه هشیار است که میتواند به کمک محرکهای مناسب دستکاری شود.
هر انسانی روی افکار خود کنترل کامل دارد. ما زندگی را به کمک پنج حس تجربه میکنیم. این حواس به شکل افکار در خودآگاه ما وارد میشوند و سپس تصمیم میگیریم آیا وارد ناخودآگاه شوند یا خیر. اما اغلب مردم روی تقویت این توانایی کار نمیکنند و از هیچ فیلتری برای ورود افکار به مغزشان استفاده نمیکنند. با این حال عدهی کمی که این کار را انجام میدهند موفقیتی فراتر از تصور را تجربه میکنند.
تصور کردن آرزو مانند پر بودن حساب بانکی، یک کسبوکار موفق یا یک ازدواج بادوام به تنهایی کافی نیست. به طور واضح مشخص کنید چه میخواهید و آن را در مالکیت خود احساس کنید. مسیر حرکت تمامی کارهای خود را به سمت نزدیک شدن به هدف اصلی تنظیم کنید. حداقل دو بار در روز آرزوهایی که نوشتهاید را با اعتمادبهنفس کامل و بلند بخوانید.
در تمرین بینش خودکار فرد باید ذهن ناخودآگاه خود را به انتخاب بین برنده شده یا باختن مجبور کند. موفقیت را طلب کنید، انتظارش را بکشید و اجازه دهید دنیا راه رسیدن به آن را نشان دهد.